راز ثروت و ثروتمندان جهان

از اکثر افرادی که در طبقه متوسط اقتصادی قرار دارند مدام میشنویم که ایدههای درخشانی داشته و دارند که تنها به دلیل کمبود سرمایه و پولِ لازم برای اجرایی کردن آنها، ثروتمند نشده و عطای کارآفرینی را به لقای یک درآمد ثابت بخشیدهاند.اما در مقابل، یک کارآفرین اگر به ایده خود ایمان داشته باشد، ریسک استقراض، دریافت وام و جذب سرمایهگذار را به جان میخرد تا ایده خود را عملی کند و به سوددهی برسانند. ولی بسیاری از افراد دارای درآمد متوسط همواره تکرار میکنند که تحمل زیر بار قرض و وام رفتن و شریک شدن با شخص دیگری را ندارند.
رازهای پولدار شدن؛ مثل یک ثروتمند فکر کنید
با خواندن تیتر این مطلب، شما به اینجا آمدهاید تا رازهای ثروتمند شدن را بدانید و درباره راهکارهای میلیونر شدن مطالبی بیاموزید. شما به اینجا آمدهاید زیرا انسانها خواهان چیزهای بهتری در زندگی هستند. این خواستهی همهی مردم است. شما دنبال امنیت اقتصادی میگردید که تنها پول میتواند آن را تأمین کند. بعضی از شما میخواهید استعدادهای خود را بهکار گیرید تا به ثروت برسید. بعضی از شما دنبال راههای آسان برای رسیدن به ثروت هستید و امیدوارید بیآنکه متقابلاً چیزی بدهید، ثروتی را به دست بیاورید. پس در این مطلب کتابهایی را به شما معرفی میکنیم که راههای رسیدن به ثروت را به شما میآموزد و کلیدی را در دستتان قرار میدهد تا درها را به روی ثروت بگشاید.
پدر ثروتمند، پدر فقیر
یکی از دلایلی که باعث میشود ثروتمندان هر روز ثروتمند و اقشار متوسط و فقرا با فقر دست و پنجه نرم کنند این است که موضوع پول و چگونگی سرمایه گذاری و نیز استفاده از آن،تنها در خانه آموزش داده میشود.در واقع بیشتر ما تنها از طریق والدینمان با پول آشنا میشویم .در این صورت والدین فقیر چه چیزی میتوانند راجع به پول به فرزندانشان بیاموزند؟
کتاب «پدر پولدار، پدر بیپول» نوشتهی «رابرت کیوساکی» توسط « اعظم نایبی» به فارسی برگردانده شده است. این کتاب دربارهی روشهای پولدار شدن افراد معمولی سخن میگوید که چگونه خودشان را ثروتمند کردند و به مقام بالایی رسیدند. رابرت کیوساکی میگوید: «مهمترین علت مشکلات مالی مردم این است که سالهای سال درس میخوانند اما دربارهی پول هیچ چیز نمیخوانند. نتیجه این است که فقط یاد میگیرند برای پول کار کنند. اما هرگز نمیفهمند چه کنند تا پول برایشان کار کند.» کتاب حاضر یکی از ۱۰ کتاب برتری است که در سال ۲۰۰۱ در سرتاسر جهان فروش میلیونی داشته و در روزنامههای مشهور دنیا همچون نیویورک تایمز نیز معرفی شده است. در توضیح پشت جلد آمده است: «پدر پولدار، پدر بیپول کتابی است که افسانهی درآمد بیشتر، لازمهی پولدار شدن است را از بین میبرد؛ با تفکر خانهی خود را در حکم یک دارایی به حساب آوردن به مقابله بر میخیزد؛ به پدر و مادرها نشان میدهد که چرا نمیتوانند برای آموزشهای مالی به فرزندشان، به سیستم آموزش مدارس متکی باشند؛ یکبار و برای همیشه مفهوم دارایی و بدهی را برای ما روشن میسازد؛ و بالاخره به شما یاد میدهد چگونه مسایل مالی و نقش پول را به فرزندتان بیاموزید تا آینده مالی موفقی پیش رو داشته باشند.» کتاب حاضر را انتشارات «هورمزد» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
بیندیشید و ثروتمند شوید
کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید: تفسیر ۵۲ ایده طلایی» نوشته «ناپلئون هیل» است. او برای نوشتن این کتاب به مدت ۲۰سال به تحلیل زندگی ۱۰۰ مرد نامی پرداخت و حاصل آن را بهصورت ۱۳ گام برای رسیدن به ثروت شرح داده است. این کتاب چگونگی دستیابی به هدف را توضیح میدهد. کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» مراحل سیزدهگانه دستیابی به ثروت را شرح داده است. رویای زندگی شما هر چه باشد توصیههای نویسنده این کتاب، حتما برای شما مفید واقع خواهند شد. بدون شک منظور این کتاب این نیست که تنها با فکر کردن میشود کاری از پیش برد، هیل در این کتاب از رازی سخن میگوید که بعد آن را به طریقی فاش میکند و میگوید: رازی وجود ندارد. تنها چیزی که واقعاً به آن نیاز دارید این است که بیندیشید و ثروتمند شوید.
این کتاب از نخستین و جامعترین کتابهایی است که در قرن بیستم به معرفی روشهای موفقیت در زندگی و کسب و کار پرداخته و این روشها را که تا آن زمان تنها در اختیار معدود افراد موفق بوده، همگانی کرده است و توسط نشر «نسل نواندیش» منتشر شده است.
مثل یک ثروتمند فکر کن
همه ثروتمند شدن را دوست دارند، اما چه چیزی باعث میشود برخی به آن برسند و افراد زیادی در آرزوی آن بمانند؟ افراد ثروتمند یکسری ویژگیهای مشترک دارند که یکی از مهمترین آنها طرز فکرشان است. طرز فکر شما میتواند سبک زندگی و آیندهتان را بسازد. در این کتاب یاد میگیریم که چطور مثل یک ثروتمند فکر کنیم و با چندی از ثروتمندان موفق دنیا و اصول موفقیت آنها آشنا میشویم.
همانطور که گفتیم افرادی که موفقیتهای بزرگی در زندگی به دست آوردهاند، دارای چندین ویژگی شخصیتی مشترک با هم هستند. با بررسی و شناخت این ویژگیها شما میتوانید بفهمید که موفقیت در گذشته چطور به وجود آمده و شما امروز برای رسیدن به اهدافتان باید چه کارهایی انجام دهید.
شما میتوانید برای خرید نسخه صوتی کتاب «مثل یک ثروتمند فکر کن» به لینک زیر مراجعه کنید.
راز ثروتمند شدن یک واقف بزرگ!
سالها در پی هم گذشت و میربهاالدین ثروتمندتر از قبل شد، اما عجیب آن که هر چه بر ثروت و مکنتش افزوده میشد، سادهتر زندگی میکرد و بیشتر میبخشید به طوری که با پسر سومش حاج سید محمد که بعدها امینالرعایا لقب گرفت، شبها خورجین پر از گندم و برنج و نان بر دوش گرفته و به خانه مستمندان و گرسنگان میرفتند و آنچه داشتند انفاق میکردند بدون آنکه کسی آنها را بشناسد.
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، یکی از واقفین خیراندیش زنجانی که نام او در تاریخ زنجان ماندگار شده و عموم مردم نام او را با پلی معروف در زنجان میشناسند میربهاءالدین است که پلی با همین عنوان در حاشیه جنوب غربی زنجانی احداث کرده است، میر بهاءالدین زنجانی که کوچکترین فرد خانوادهاش بود در سال ۱۲۳۴ در شهر زنجان متولد شد.
پدرش مرحوم میر مسیحا فرزند قاضی جلال از طرف راز ثروت و ثروتمندان جهان سلطان وقت به سمت قاضیالقضات زنجان منسوب شده بود.
دوران کودکی حاج میربهاء الدین به سادگی شروع شد، اما پدرش به ناگاه دار فانی را وداع گفت و او را در حالی که پسر بچهای ۹ ساله بود با مادری پیر و خواهرانش تنها گذاشت و به دست حوادث سپرد.
دست بر قضا مادرش نیز اندکی پس از مرگ پدر خاموش شد و او را بیش از پیش داغدار کرد، مرحوم قاضی جلال و میر مسیحا به پاکی زیست و از خود اندوختهای به جا نگذاشت و پس از درگذشت میر مسیحا، میر بهاء در تلاش تامین معاش خود و خواهرانش برآمد.
وی در ابتدا با سرمایه ناچیز که یک چتور که برابر با دوازده قِران و ده شاهی آن زمان بود، خرید و فروش تنباکو کرده و خواهرانش نیز در منزل جوراب میبافتند و زندگی شان از این طریق اداره راز ثروت و ثروتمندان جهان میشد.
اما ماجرای ترقی روز افزون ثروت و شهرت وی بدین گونه آغاز میشود که در یک روز سرد زمستان، وقتی که او واپسین روزهای دوران کودکیاش را میگذراند، در حالی که چند قرص نان (روزی خود و خواهرانش) را در زیر بغل گرفته و سرمای جانسوز زنجان صورتش را کبود کرده بود به سوی منزلش در سرچشمه روان بود، که ناگهان متوجه سگی شد از گرسنگی جز پوست و استخوانش نمانده و در مقابل مسجد نصرالله خان دراز کشیده بود و تولههایش پستانهای خشک او را میمکیدند.
میربهاء الدین جوان دل رحم که طعم گرسنگی را میدانست، بیاختیار دست لرزانش را به زیر بغل برد و یک تکه نان تکه تکه کرده جلوی سگ ریخت و سگ که گویی سالیان دراز است چیزی نخورده، تکههای نان را در هوا میبلعید و بدین گونه نان دوم و سوم نیز تمام میشود تا سگ کاملا جان میگیرد.
بعدها میربهاءالدین تعریف میکند که پس از سیر شدن سگ یک باره حالی عجیب به من دست داد در آن سوز و سرما تنم داغ شد و خوشحالی عمیقی توام با روشنی خاص در درون خود یافتم و نمیدانستم که با دست خالی روانه منزل میشوم، در حالی که خود و خواهرانم شام نداریم.
چندی پس از آن بهاءالدین جوان در سایه کار و کوشش و همت و غیرت، خواهرانش را یک به یک به راز ثروت و ثروتمندان جهان خانه بخت فرستاد و از آنجا که خرجش کمتر شد توانست پساندازی کرده برای اولین بار به دهکدههای سر سبز و آباد اطراف زنجان سفر کند.
پل میربهاءالدین زنجان
وی سپس در دره «دگرمان دره سی» (دره آسیاب)دو راس گوسفند خریده و به شخصی سپرد تا از آنها مواظبت کند.
سپس خودش به زنجان برگشته و یک باب مغازه پارچه فروشی در زنجان دایر کرد، مدتی بدین منوال گذشت ولی از گوسفندان خبری نشد. بار دیگر به روستا رفت تا خبری از گوسفندان بگیرد.
اما از آنجا که میربهاءالدین مردی بسیار با ایمان بود و هرگز به مال کسی چشم طمع نداشت، طرف معاملهاش نیز در روستا مردی خداشناس و خوبی از آب درآمد و از عواید گوسفندان راز ثروت و ثروتمندان جهان چند زمین از همان روستا برایش خریده بود و بدین وسیله راهی تازه در جلو پای وی گشوده شد و در مسیر جدیدتر و بهتری قرار گرفت تا آن زمان که چند سال بعد با کوشش و جهد فراوان توانست تمام شش دانگ همان روستا را بخرد.
میربهاء پس از خرید دگرمان دره سی بلافاصله سه دانگ آن را وقف کرد و در آن زمان شهرت و آوازه مردی که توانسته بود با کوشش بسیار و تلاش فراوان به زحمت نقدی را فراهم کرده و دهی را خریده و بلافاصله نصف آن را وقف کند در همه جای خمسه پیچید.
پس از آن شهرت میربهاالدین بیشتر و بیشتر شد تا زمانی که میر آخور سلطان وقت که در طارم زنجان چندین پارچه آبادی داشت، از محسن میرزا حاکم زنجان میخواهد که مردی با ایمان و امین را برای اداره رقبات وی و جمعآوری محصولاتش انتخاب کند و او میربهاء را برای این کار انتخاب میکند و به این صورت میربهاءالدین پس از سالها مباشرت املاک و زیستن با قناعت و درستی و اندوختن سرمایه و خریدن دهات دیگر مستطیع شد و به خانه خدا رفت و از آن پس بود که به حاج میربهاءالدین معروف شد.
پس از سالها در قحطی که دنیا را فرا گرفت و بسیاری از مردم به خاطر آن جان باختند، میربهاءالدین بار دیگر به طارم رفت و در بین راه زن و مردی را با چندین بچه قد و نیم قد که همگی لباسهای پاره پاره به تن داشته و در آن سوز و سرما به جای کفش پاهایشان را نمد پیچ کرده بودند مشاهده کرد که سرما و گرسنگی رمق نداشتند.
میربهالدین به زحمت تمام در میان کولاک در حالی که بچهها را به پشت بسته بود به منزل خودش برد و پس از سیراب کردن آنها برایشان آذوقه تهیه کرد و چند راس گوسفند نیز به آنها بخشید که با عواید آن گوسفندان در همان محل زندگی کردند.
سالها در پی هم گذشت و میربهاالدین ثروتمندتر از قبل شد، اما عجیب آن که هر چه بر ثروت و مکنتش افزوده میشد، سادهتر زندگی میکرد و بیشتر میبخشید به طوری که با پسر سومش حاج سید محمد که بعدها امینالرعایا لقب گرفت، شبها خورجین پر از گندم و برنج و نان بر دوش گرفته و به خانه مستمندان و گرسنگان میرفتند و آنچه داشتند انفاق میکردند بدون آنکه کسی آنها را بشناسد.
مسجد حاج تقی زنجان
میربهاءالدین پس از قریب ۷۶ سال عمر پر عزت و احترام و احداث آثار و ابنیه زیاد و ایجاد موقوفات فراوان دار فانی را وداع گفت.
آثار تاریخی بجا مانده از حاجی میربهاءالدین «پل ارتباطی بین زنجان و کردستان» بر روی رود قزل اوزن ، «یک حمام واقع در بازار زنجان» که با معماری زمان قاجار درست شده است، «یک باب مسجد» واقع در خیابان امام پایینتر از سبزه میدان که امروز مردم آن را به نام مسجد حاج تقی مینامند، «یک باب آب انبار بزرگ » در همان محل و در پشت مسجد که امروزه به عنوان قسمت زنانه مسجد استفاده میشود، احداث پل بر روی زنجانرود واقع در راز ثروت و ثروتمندان جهان ابتدای جاده بیجار که از معماری جالبی بر خوردار است که به تازگی توسط میراث فرهنگی مرمت و بازسازی شده است.